کاربری جاری : مهمان خوش آمدید
 
خانه :: شعر
موضوعات

اشعار



مصائب ورود اهل بیت علیهم السلام به شام

شاعر : وحید قاسمی     نوع شعر : مرثیه     وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن     قالب شعر : غزل    

در واژه‌های شعر تو دیدم وقـار را            حُجب و حیـایِ فاطمی این تـبار را

با تـیغ خـطبه فاتح صفـین كوفـه‌ای            مولا سپرده دست شما ذوالفـقـار را


در اوج بیكران خودت مست می‌كِشی            هـفـتـاد و دو ستـاره دنـبـالـه دار را

درس حجاب می‌دهد این آستین شرم            معـنـا كـنـید روسـری وصله دار را

با واژه‌های هیزم و مسمار و شعله‌ها            آتـش زنـیــد مـسـتـمـع بـی‌قـرار را

خانم اگر اشاره به طشت طلا كـنید            خون گریه می‌كنیم خزان تا بهار را

چشمت به غیر چشم حسینت ندیده است            دیدی كـنار طشت، بساط  قـمـار را

زینب كجا و مجلس نامحرمان كجا            از دست داده‌ام به خـدا اخـتـیـار را

این بوی سیب چیست؟ دوباره گرفته‌ای            بر روی دست پیـرهن شهـریـار را

اكسیر اشك روضه‌تان مس طلا كند            وقتش رسیده است بسنجی عیار را

: امتیاز

مصائب ورود اهل بیت علیهم السلام به شام

شاعر : محسن کاویانی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : غزل

وقـتی برای عـشق انگـشـتر نـمانده            يعنی كه عـباس و علی اكـبر نمانده

حـالا تويی بانو نـبـردت فـرق دارد            اين بيشۀ خونين كه بی حيدر نمانده


با خطبه‌ات از جا بكن اين قلعه را تا            قـوم يهـودی حس كند خـيـبر نمانده

طوفان شد و پيچيد بانگت بين مردم            آيـا كـسـی با آل پـيـغـمـبـر نمـانـده؟

جاي تعجب نيست بعد از خطبه‌هايت            دنـدان برای صورت يك سر نمانده

یک سر که روی آبـشار گـیسوانش            جز لخته های خون وخاکستر نمانده

امّا تو دريـا باش در دشتی کـویری            جـز تو برای دين دگر يـاور نمانده

حتّی اگر در ذهنتان هر روز و هر شب            جز خاطـرات آن گـل پـرپر نمـانده

هر شب شما در خواب هم ميبينی انگار            چيزی به وصل حنجر و خنجر نمانده

حـالا تویی بانو نـبـردت فـرق دارد            حالا که عباس و علی اکبر نمانده...

: امتیاز

مصائب ورود اهل بیت علیهم السلام به شام

شاعر : وحید قاسمی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

سورۀ مستـور روی نیزه‌ها می‌بینمت            آیۀ و الطور روی نیـزه‌ها می‌بیـنـمت

منبر و رَحلت چه شد؟ ای زادۀ ختم رسل            قاری مشهور! روی نیزه‌ها می‌بینمت


چشم کور شام را مبهوت نورت کرده‌ای            نور ربُّ النور روی نیزه‌ها می‌بینمت

نیزه ازخون گلویت جرعه‌ای زد، مست شد           ساقی پُر شور روی نیـزه‌ها می‌بینمت

زینـبم، مـوسیِ شـبگرد بـیابـان غـمت            شمس کوه طور روی نیزه‌ها می‌بینمت

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ایراد محتوایی در عدم رعایت شأن اهل بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و حفظ بیشتر حرمت و شأن اهل بیت که مهمترین وظیفه هر مداح است؛ بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید؛ تشبیه امام به خوشۀ انگور حتی در قالب استعاره نیز صحیح نیست

نیزه ازخون گلویت جرعه‌ای زد، مست شد            خوشۀ انگور روی نیـزه‌ها می‌بیـنمت

مصائب ورود اهل بیت علیهم السلام به شام

شاعر : سید حبیب حبیب پور نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

با كوهي از دريغ و ملامت براي شام            زينب رسيده است به دروازه‌هاي شام

ای غرق ماجراي تپـش خيـز كربلا            بگذار تا بگـويمت از ماجـراي شام


داغي عظيم در دل و قصدي عظيم تر            زينب چنين رسيد به ظلمت سراي شام

آنان كه محـو زيـستـني كـربلايی‌اند            عادت نمی‌كنند به آب و هـواي شام

در اولين مقـابـله تشخـيص می‌دهـد            بوي هزار توطئه را در فضاي شام

زينب سفـير نهضت خونـبار كربلا            كوهي است در برابر فرمانروای شام

می‌گويد از حقيقت و می‌گويد از حسين            وز خائنان كوفه و ظلم و جفاي شام

بگـذار فاش گـويمت آن خطبۀ بـليغ            تكرار كربلاست ولي كـربلاي شام

روحي چنين عظيم و كلامي چنين بلند            آزاد و پاك می‌رهد از تنگـناي شام

امروز از پـس گـذر قـرن ها هـنوز            پيداست نقش واقعه در جاي جاي شام

: امتیاز

مصائب ورود اهل بیت علیهم السلام به شام

شاعر : محسن عرب خالقی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

عبور قـافـله را بیـن شـام می‌بـیـنـم            و در حـوالـی آن ازدحـام مـی‌بـیـنـم

مگر چه چیز تماشایی است در اینجا            حـضور این هـمه فرد بنـام می‌بـینم


کجاست؟ شهر یهود است یا دیار کفر؟            به روی نیـزه سـر یک امام می‌بینم

در این زمین پی یک قطره معرفت بودم            ولی چه سود که قحـط مرام می‌بینم

به چشمهای پُر از خون مردم شامی            نـشـان آتـش یـک انـتـقــام می‌بـیـنـم

مگر چه دین جدیدی میان این شهر است؟            که بر یتـیم کـمک را حـرام می‌بینم

به هر طرف که سر خویش را بچرخانم            غـریب تـشنه لبی را مـدام می‌بـیـنم

: امتیاز
نقد و بررسی

در منابع معتبر سنگ و چوب و ... پرتاب کردند در شهر شام نیامده است بلکه در کتب أمالی صدوق ج۳۱ ص ۱۶۶؛ الـفتـوح ج۵ ص۱۳۰؛ الاحتجـاج ج ۲ ص ۱۱۴؛ مناقب الطاهرین ج۲ ص ۶۰۱؛ اللهوف ص ۱۵۳؛ مقتل خوارزمی ج ۲ ص ۶۸؛ تَسْلِیَةُ الْمُجالِسْ ج۲ ص ۳۷۹؛ بحارالأنوار ج۴۵ ص ۱۲۷؛ جلاءالعیون ص۶۰۶؛ مقتل امام حسین ص ۲۳۹؛ نفس المهموم ص ۳۹۳؛ منتهي الآمال ص ۵۰۲؛ مقتل مقرّم ص ۳۶۱؛ مقتل جامع ج۲ ص ۱۰۶ تنها نوشته شده شهر را آذین بندی کردند و با رقص و پایکوبی به استقبال سرهای شهدا و کاروان اهل بیت علیهم السلام رفتند و با این ذهنیت که اینان خارجی هستند و بر اسلام خروج کرده‌اند پیرمردی به آنان دشنام هم داد ولیکن وقتی متوجه شد که یزید به مردم دروغ گفته و اسرا همان خواندن پیامبر هستند استغفار کرده و .... جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

خرید سنگ دراین شهرسنگ دل غوغاست            و هر که سنگ گرفته به بام می‌بینم

زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها در شام

شاعر : محمد امین سبکبار نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

بـاید برای مجـلـسـشان سـر بیاورند            یا لالـه‌هـای زخـمی پـرپـر بـیاورند

تا آتـشی به جـان کـبـودم بیـفـکـنـند            تــا آه از نـهــاد دلــم در بـیــاورنــد


دور از نگاه خیره شان این ذوات را            آیـا نـشد که از در دیگـر بـیـاورند؟

اصلاً به ما مطـاع تصدق نمی‌رسد            حتی اگر که چادر و معجر بیاورند

خشکـش زده نـگـاه تَـرِ نـازدانـه‌ات            این ضربه‌ها چه بر دل دختر بیاورند

با پای چوب روی لبت راه می‌روند            شاید که ظرف صبر مرا سر بیاورند

قـرآن بخـوان ز حـنجـرۀ آیه آیه‌ات            تا بر کـتـاب دیـن تو بـاور بیـاورند

: امتیاز

مصائب ورود اهل بیت علیهم السلام به شام

شاعر : محمدحسن رحیمی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

بغض می‌گیرد گلویم روضۀ خون خداست            بغض می‌گیرد گلویم فاطمه صاحب عزاست

مور هستم ضعف دارم خالی از ران ملخ            قطره‌ای برچشم من باشد همان مال شماست


گر میان خادمان هستم کمی خدمت گذار            شکر حق دارم به لب،این هم همان لطف خداست

دل گرفته دل پُر از غم بعد عاشورا چه شد            در تصور آمده دختر کجا خواهر کجاست

دل بسوز از غربت دخت علی مرتضی            بر ﺳَﺮِ ﻧِﯽ ماه بیند گریه‌هایش بی صداست

خواهری در راه کوفه پیش چشم حرمله            می‌فشارد دست میگوید ابوفاضل کجاست؟

روضۀ شامست،از گودال خونین بدتر است            این که گفتم ذره‌ای از ﺩﺍﻍِ دخت مرتضی ست

: امتیاز

مصائب ورود اهل بیت علیهم السلام به شام

شاعر : محمد غفاری نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

ظاهـراً قـافـله‌ای وارد میـدان شده بود            که چنین هلهله در شهر فراوان شده بود

زخم یک توطئۀ شوم دهان وا می‌کرد            ماجرا بار دگر نیزه و قـرآن شده بود


خواست اجرا بکند حکم خروج از دین را            بت‌پرستی که مبدّل به مسلمان شده بود

در میان شب نفرین شده و شادی شهر            گیسوان سر خورشید پریشان شده بود

قافله غافل از این بود که در طول سفر            دختری از نفس افتاده و گریان شده بود

آ‌ن‌طرف دست به سر داشت و می‌شد فهمید            سنگ هم گوشه‌ای از بازی شیطان شده بود

از مـدیـنـه شـدن شـام هـمه فـهـمـیـدند            او نـمایـنـدۀ آن مـادر پـنـهـان شده بود

: امتیاز

زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها با سر برادر

شاعر : علی اکبر لطیفیان نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

مبـهـوتـم از نـظـارۀ تـشت طـلای تـو            این جا چـرا کـشیـده شده مـاجـرای تو

تا اینکه جای بهتر از اینجا مکان کنی            دامـن گـرفـتـه‌انـد یـتـیـمـان بـرای تـو


انـدازۀ تـقـرّب ایـن چـوب هـم نـبـود؟            لب های خـشک دخـتـرک با وفـای تو

تـفـسـیـر آیـه‌هـای نـخـستـیـن مـریـمـم            از کاف و ها گذشته، رسیده به «یای» تو

تو سعی می‌کنی که لبت خوب ادا کند            حق حروف حلقی خود را، به جای تو

من سعی می‌کـنم وسط جمعیت به من            بـا لـهـجـۀ خـودت بـرسـد آیـه‌هـای تو

: امتیاز

مصائب ورود اهل بیت علیهم السلام به شام

شاعر : غلامرضا سازگار نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن قالب شعر : غزل

هر جا سخن از زینب و دروازۀ شام است           ساکـت به تمـاشـا منـشـیـنـید حـرام است

دستی که به سر می‌زنی از این غم عظمی           یـادآور فـرق سـر و سنگ لب بـام است


یک سر به سر نیـزه عیان است ببـیـنـید           مـانـنـد هـلال است ولـی مـاه تـمام است

هجـده قـمـر از نوک سنان تـابد و مردم           پرسند ز هم پس سر عـباس کدام است؟

زوّار بــرادر شـده بـر نـی ســر عـبـاس           هم اشک به رخ هم به لبش عرض سلام است

هر کوچه پُر از هلهله و خنده و شادی است           از شام بپرسید مگـر عـیـد صیام است؟!

با یـاد سـر و چـوب و لب و نالۀ زینـب           انگـار جهان در نظـرم مجلس شام است

بایـد هـمـه از مـرد و زن شـام بـپـرسیـد           ناموس الهی ز چه در محضر عام است؟

هر خانه که در سوگ حسین است سیه پوش           "میثم"در آن خانه غلام است غلام است

: امتیاز
نقد و بررسی

در منابع معتبر سنگ و چوب و ... پرتاب کردند در شهر شام نیامده است بلکه در کتب أمالی صدوق ج۳۱ ص ۱۶۶؛ الـفتـوح ج۵ ص۱۳۰؛ الاحتجـاج ج ۲ ص ۱۱۴؛ مناقب الطاهرین ج۲ ص ۶۰۱؛ اللهوف ص ۱۵۳؛ مقتل خوارزمی ج ۲ ص ۶۸؛ تَسْلِیَةُ الْمُجالِسْ ج۲ ص ۳۷۹؛ بحارالأنوار ج۴۵ ص ۱۲۷؛ جلاءالعیون ص۶۰۶؛ مقتل امام حسین ص ۲۳۹؛ نفس المهموم ص ۳۹۳؛ منتهي الآمال ص ۵۰۲؛ مقتل مقرّم ص ۳۶۱؛ مقتل جامع ج۲ ص ۱۰۶ تنها نوشته شده شهر را آذین بندی کردند و با رقص و پایکوبی به استقبال سرهای شهدا و کاروان اهل بیت علیهم السلام رفتند و با این ذهنیت که اینان خارجی هستند و بر اسلام خروج کرده‌اند پیرمردی به آنان دشنام هم داد ولیکن وقتی متوجه شد که یزید به مردم دروغ گفته و اسرا همان خواندن پیامبر هستند استغفار کرده و .... لذا بیت زیر حذف شد. جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

مردم نزنید از همه سو سنگ بر این سر           والله امـام اسـت امـام اسـت امــام اسـت

مدح و مرثیه حضرت زینب سلام الله علیها

شاعر : محمد فخارزاده نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفتعلن مفتعلن فاعلن قالب شعر : مثنوی

شــیــر زن قـافــلـۀ اهـل بـیـت           عـالــمــۀ عــاقـلــۀ اهـل بـیـت

خـیز و بیاشـوب شب شهـر را           پُـر ز عـلی کن نـفـس دهـر را


خطبه بخوان شهر به پا می‌شود           کـوفـۀ افـسـرده حـرا می‌شـود

مظهـر اعجـاز خـدا در دمشق           آنچه تو کردی همه عشق است عشق

شام چـهـل سال عـلی را نـدید           دستـه گـلی از چـمـن او نچـیـد

شام چهل سال اگر خفـته است           بانگ تو این خواب بر آشفته است

اصغر تو غرقه به خون شد بخوان           اکبرت از اسب نگون شد بخوان

خطبه بخوان سنگ صدا می‌دهد           منـبـر و مـحـراب ندا می‌دهـد

یـوسف دل بـر سـر بـازار تو           مصر و دمشـق اند گرفـتار تو

در هـمـه جـا قـبـلـۀ اهـل دلـی           شـاهـد اسـرار چـهـل مـنـزلـی

جلوه کن و ماه شو و نور باش           آیــنــۀ روشــنـی طــور بــاش

بـر اثـر گـام تـو بر خـاک راه           شعلۀ رحمت شکـفـد هر پگـاه

صبر حسن داری و شور حسین           غیرت زهـرا و غـرور حسین

آن چه تو را هست که را داده‌اند           حُسنی از این دست که را داده‌اند؟

سرو قدا همچو کمان می‌روی!           ماه رخا، اشک فشان می‌روی

ای دل مولا ز چه دل خسته‌ای؟           قلب حـرم بودی و بشکسته‌ای

خون چکد از چشمۀ خورشید و ماه           این جسد کیست در این قتلگاه

هـمـدم صبـح و شب تـو آه شد           عـمر تو بی مـاه تو کـوتاه شد

ماه عـلی چـند نفـس شمع باش           روشنی خـلوت این جـمع باش

چند کـبـوتر به تو دل بستـه‌اند           جـمله به دامـان تو پیـوستـه‌اند

: امتیاز

مصائب ورود اهل بیت علیهم السلام به شام

شاعر : غلامرضا سازگار نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن قالب شعر : غزل

عالم همه جا در نظرم شام خراب است           جان و تنم از آتشِ دل در تب و تاب است

ای مـردم عـالـم هـمـه از شـام بـپـرسیـد           قـرآن محمّد ز چه در بزم شراب است؟


این چوب که در دست یزید است بگیرید           والله قـسـم یـاری مـظـلـوم، ثـواب است

این سر که شکستند از او گوهـر دنـدان           این سر که روان از یم چشمش دُر ناب است

این سر، سر نـورانی ریحانۀ زهـراست           کز داغ لـبـانـش جگـر آب، کـباب است

در حـنــجـرۀ ســوخــتــه‌اش آیـۀ قــرآن           از دیده روان بر گل رخسار، گلاب است

در تشـت طـلا دور زنـد دیـده‌اش آری!           می‌گردد و خجلت زده از اشک رباب است

یک مـرد ندیـدم که در آن بـزم بپـرسد:           ناموس خدا از چه به بازوش طناب است؟

رخسار مپوشان به کف دست، سکـینه!           بر چهره همان رنگ کبودیت حجاب است

: امتیاز
نقد و بررسی

در منابع معتبر سنگ و چوب و ... پرتاب کردند در شهر شام نیامده است بلکه در کتب أمالی صدوق ج۳۱ ص ۱۶۶؛ الـفتـوح ج۵ ص۱۳۰؛ الاحتجـاج ج ۲ ص ۱۱۴؛ مناقب الطاهرین ج۲ ص ۶۰۱؛ اللهوف ص ۱۵۳؛ مقتل خوارزمی ج ۲ ص ۶۸؛ تَسْلِیَةُ الْمُجالِسْ ج۲ ص ۳۷۹؛ بحارالأنوار ج۴۵ ص ۱۲۷؛ جلاءالعیون ص۶۰۶؛ مقتل امام حسین ص ۲۳۹؛ نفس المهموم ص ۳۹۳؛ منتهي الآمال ص ۵۰۲؛ مقتل مقرّم ص ۳۶۱؛ مقتل جامع ج۲ ص ۱۰۶ تنها نوشته شده شهر را آذین بندی کردند و با رقص و پایکوبی به استقبال سرهای شهدا و کاروان اهل بیت علیهم السلام رفتند و با این ذهنیت که اینان خارجی هستند و بر اسلام خروج کرده‌اند پیرمردی به آنان دشنام هم داد ولیکن وقتی متوجه شد که یزید به مردم دروغ گفته و اسرا همان خواندن پیامبر هستند استغفار کرده و .... لذا بیت زیر حذف شد. جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

پـاسخ نـدهـد سنـگ لـب بــام ز خجـلت           میثم! تو بگو خون خدا از چه خضاب است؟

مدح و ولادت امام رضا علیه‌السلام

شاعر : علی احمدیان نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

ای زلالِ هـمـزبـانـی پـنـجـره فـولاد تو           هـر دل ویـران مـقـیـم آن رضا آبـاد تو
من صفای عشق را در بارگاهت دیده ام           این هـمه حـاجت تمـاماً، لشگـر تعداد تو


شوق آن دارم که دیگر دل نیاید نزد من           از همان ساعت که در مشهد شده آزاد تو
دل کبوتر می شـود با بودن ایـوان طـلا           چون به پرواز است دائم گردِ گوهرشاد تو
اُنسِ ما با مرقدت از یک نشانی میرسد           ساحـتِ بابُ الجـوادت بهترین میعـاد تو
گفته ای چندین مکان بر داد زائر می رسی           دلخوشم بر عهد ناب و بر چنین امداد تو
چشم سر را بسته ام با چـشم دیگـر آمدم           زائـرت بـا پـای دل آمـد شبِ مـیـلاد تو
هر گِره را فـتح بابی در حـرم باید بدید           "یا رضا" باشد کـلـید درب استـمـداد تو
گنبد زردت، سیـاهی را ز دل ها می برد           هرکه گوید "یارضا" زهرا جوابش می دهد

: امتیاز

مدح و ولادت امام رضا علیه‌السلام

شاعر : ناصر شهریاری نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : فاعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : مربع ترکیب

ای که دل را تو جان و جانانی           درد ما را هـمـیـشه درمـانی

حـاجـتـم را نگـفـتـه میـدانـی           هـرگز از درگهـت نمیـرانی


ای به عـالـم پـنـاه یا سلـطان

یک نظر کن نگاه یا سلطان

فصل عشق است دیده بارانیست           باز دل های ما خـراسانیست

شب شب ماه و نقره افشانیست           میزبان؛ فصل خوب مهمانیست

مـیـزبـانـا مــرا مـبــر از یـاد

میهمان کن مرا تو جان جـواد

آمـدی آسـمـان چـراغـان شد           رحـمـت کـبـریـا فـراوان شد

چشم موسی ستاره باران شد           جلوه ات جلوه های رحمان شد

ای سـراپـای تو کـمـال عـلی

آمدی شد عیـان جـمـال عـلی

با تو حـتـمـاً که تا خـدا بروم           بی تو حـتماً به نـاکجـا بروم

جز به درگـاه تو کجـا بـروم           در کــجــا در پــی دوا بــرم

ای مـداوای درد بـی درمـان

پای ما را به مشهدت برسان

بی نگاه تو چشم دل کور است           دل به لطف تو ماه پرنور است

گرچه راه زیارتت دور است           با سلامی زیارتم جـور است

السلام ای رئـوف بی هـمـتـا

ای رضـای قـبــیــلـۀ زهــرا

ای پـنـاه فــقـیـر و بـیـچــاره           ای امــانِ هــر آنـچــه آواره

این بود هـای و هـوی نقـاره           دل به جز تو رضا که را داره

جان به قـربان خـواهرت آقا

رد مـکـن جـان مــادرت آقـا

کن عـنـایـت که با خـدا باشم           سـائـل آل مـصـطـفـی بـاشـم

زائـر کـوی مـرتـضی بـاشـم           یک شب جمعه کـربـلا باشم

مست مـولای عـالـمـیـنـم کن

اربـعـیـن زائـر حـسـیـنم کـن

: امتیاز

مدح و مناجات با امام رضا علیه‌السلام

شاعر : محمدحسن بیات لو نوع شعر : مدح و مناجات با ائمه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : ترکیب بند

این بار هـم بـیـا و دو چـشـم تـری بده            بـالـم شکـستـه است تو بال و پری بده

حالا که قصد کرده دلم در به در شود            از آن شراب کهـنۀ خود سـاغـری بده


ازمن مرا بگیر و خودت را به من بده            از مـن مـرا بگـیـر و منِ بهـتری بـده

من سـال هـای سال بـدون تو مـانـده ام            بر آسـمـان بـی کـسـی ام اخـتـری بـده

تا زنـده ام حــوالــۀ جـایـی نـکـن مـرا            نـعـش مرا به دست کس دیگـری بـده

افـسـوس می خـورم نشدم همجـوار تو            پـس افـتـخـار خـادمی و نـوکـری بـده

جـاروکش ســرای تـوأم؛ یا اباالحـسن

شـکـر خـدا گـدای تـوأم؛ یـا اباالحـسن

در بین سینه شوق حریم تو بی حد است            اصلا تمام دلخوشی ام شهر مشهد است

وقتی که در حـیـاط حـرم راه می روم            پایم به روی عرش و دلم روی گنبد است

پـایـم به غـیـر راه تو جـایـی نمی رود            عمریست درمسیر تو در رفت وآمد است

با دست خالی آمدن من که عیب نیست            با دست خالی ام بروم بر شما بد است

این آستـان قـدس به نـام کسی ست که            سلطان طوس و عـالم آل محـمـد است

یا حضرت رضا به دلم یک نگـاه کن

حـال مرا برای خودت رو به راه کن

: امتیاز

مدح و ولادت امام رضا علیه‌السلام

شاعر : سید هاشم وفائی نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : قصیده

اگـر چـه دیـدن بـیـت خـدا صـفـا دارد            مـدیـنـه بیـشتـر از هر کجـا صفـا دارد

به کوچه کوچۀ او عطر وحی پاشیدند            عبورکردن از این کوچه ها صفا دارد


دوباره بوی شکـفـتن رسیده و گـفـتـند            حـریــم گـلـشـن سـبـز ولا صـفـا دارد

خدا به نجمه عطا کرد نجـم ثـاقـب را            فضای نُه فلک از این عطا صفا دارد

خبـر دهـید که آمد رئـوف اهـل البـیت            زمیـن به یُـمـن قـدوم رضا صفا دارد

جمال روشن شمس الشموس دیدنی است            جهان ز جلوۀ شمس الضحا صفا دارد

از این وجود مقّدس ببین پس از یک قرن            هـنـوز ایـن حـرم دل گـشـا صفا دارد

بیـا به سیـر گـلـستـان روضـة الـجـنـه            که این بهشتِ امـیـد و وفـا صفـا دارد

فضای این حرم قدس غرق توحید است            نفـس کـشیـدنِ در این فضا صفا دارد

تـفـاوتی نـکـند جای جای این گـلـزار            رواق و مسجد و صحن و سرا صفا دارد

زلال زمــزم اشـک مـجـاور و زائــر            به شور و حال رضا یا رضا صفا دارد

در این حـریم دل زائران حضرت او            میان خلوت و اشک و دعا صفا دارد

هزار عـقـده ز دل باز می شود این جا            زبـس که این حـرم با صفا صفـا دارد

حـریـم اوست حـرمـخـانـۀ خـداونـدی            چـنان که دیـدن عـرش علا صفا دارد

ز تشنگـان حـریمش بپُـرس می گـویند            چــقــدر دیــدن آب بــقــا صــفــا دارد

اگرچه گـنبد فـیـروزه فام او زیبـاست            نـظـر بـه گـنـبـد زرد طـلا صفـا دارد

غبار درگه این آستـان شـفـاخـیز است            بـهــار رحـمـت دارالـشـفـا صفـا دارد

جبین گـذار دمـی بر سر قـدمـگـاهـش            بـبـین که دیـدن آن جـای پا صفـا دارد

هنوز مکـتب عـلم و فـضیـلت و تـقـوا            ز نــور عـالــم آل عــبـا صــفــا دارد

گرفته شوکت و فّـر از ولایتـش دل ها            اگر که خـانـۀ دل هـای مـا صـفـا دارد

دمی که او به شفاعت به حشر برخیزد            خـدا گواست که یـوم الجزا صفـا دارد

شکـوفـه بـار شده طبـعـم از تـوّلایـش            مگو که شعـر «وفائی» چرا صفا دارد

: امتیاز

مدح و ولادت امام رضا علیه‌السلام

شاعر : محمود ژولیده نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : ترکیب بند

بـرای آمـدنـت نجـمـه بـی قـرارت بود            هـزار سـرِّ مگـو دیـد و رازدارت بود

مدیـنـه شـاهـد شب زنـده داری موسی            تـمـام بـارقـه هـا نـیـز در مـدارت بـود


ارادۀ ازلــی بـا عــلــی رقــم خــورده            رضای حق به رضای تو اعتبارت بود

چـقـدر پـاقـدم تـو فـرشـتـه خـلـق شده            نگـاه فـاطمه ازعرش در زیـارت بود

شـنـیـد حضرت یکتا شـهـادتـیـنـت را            یقین که حضرت جبریل هم کنارت بود

تـو پــارۀ تـن پـیـغـمـبـر خـدا هـسـتـی            شـبـیـه فـاطـمـه شأن بـزرگـوارت بود

تو آمدی که ولایـت شود به تو کـامـل            خوش آمدی که امامت در انتظارت بود

اگـر نـبـود نـدای حـدیـث سـلـسـلـه ات            چگونه سلسلۀ شیـعـه رستـگـارت بود

خـدا ادامـۀ موسی بن جعـفـرت خوانده

و اوست نور دو چشم پیمبرت خوانده

تـو انــتــفـــاضــۀ الله اکـــبـــری آقـــا            تـو خــیـزش هــنــر دیـن داوری آقــا

تو انقـلاب جـدیدی ز دین به پـا کردی            یقـین حکومت دین را تو رهـبـری آقا

تو نـور قـافلۀ راسـخـون فی الـعـلـمـی            تـویـی کـه عـالـم آل پــیــمــبــری آقــا

به رغـم دشـمـن دیـریـنـۀ بـنـی هـاشم            تـو از الـسـت ولـیـعـهـد حـیـدری آقــا

قسم به سورۀ کـوثر که بعد مادر خود            تویی که خـیـرکـثـیری تو کـوثـری آقا

به پیش اهل نظـر کـعـبـۀ حـقـیـقـی تو            تو قـبـلـه ای تو امامی تو سـروری آقا

رئوفی و هـنـر تو حـکـومت دلهـاست            چـه دلـنـوازی و چـه ذرّه پـروری آقا

تو یـوسـف دل مـایی و یـوسف زهـرا            و ما هـمه سـرِ کـویِ تو مـشـتـری آقا

روانـۀ حـرمـت با هـزار حـج شـده ایم

که زائر حـرم ثـامـن الحـجـج شـده ایم

تویی که داده ای احساس، قلب ایران را            بهشت کرده ای از مقدمت خراسان را

تمام مـملکـت شـیـعـه شد قـدمـگـاهـت            دمی که لطف تو بارید کشور جان را

بـه خـیـر مـقـدم تـو لـشـگـر فـدایـی ها            ز یـادها بـبـرد صبح عـیـد قـربـان را

طلوع شمس ولایت ز مشرق این خاک            به عـالـمـی بـبـرد آفـتـاب و بـاران را

به خانوادۀ موسی بن جعفرش سوگـند            خدا به ملک رضا مژده داد ایـمان را

به اهل فارس پیمبر به خطبه ای فرمود:            که نـور عـلـم بگـیـرد دیـار سلمان را

به فرش های حرم بسکه عرش پیماییست            کـسـی بـهـا نـدهـد قـالـی سـلـیـمـان را

قسم به روح خدا و وصی  او که خدا            از این دیار شکسته ست شاخ عدوان را

دعـای تـو نـفــس قــدسـی ولایـت شـد

که راه قـدس هم از کـربـلا هدایت شد

کـجـاست زنـده دلی تا بـبـیـند از جاده            دل رئــوف تــو و عــاشـقــان دلــداده

به سوی روضۀ رضوان قلوب، در پرواز            بـه دسـت، پــرچـم رزمـنـدگـان آزاده

از این حـرم شهدا راه جبهه را رفـتند            خداست شاهد یـاران دست و سر داده

چه کـرده ای تو مگـر با دل محـبـانت            که سر ز پـا نشنـاسنـد و مست، از باده

تویی که همدل و هم صحبت فقـیرانی            بـرای حـاجـت مــردم هـمــاره آمــاده

به بی کسان و غریبان پناه و هـمدردی            میان خـسته دلان هم  نـشینی ات ساده

به نوکران وغلامان چه خوش نظر داری            کنار سـفـرۀ خود سـر به زیر و افـتاده

به روی خـلـق نـیـاری گـنـاه پـنـهـانی            به کـلـب هـم اگـر آیـد، دهـی تو قـلاده

دل از تو کرب و بلای حسین می خواهد

زیـارت نجف و کـاظـمـیـن می خواهد

: امتیاز

سرود ولادت امام رضا علیه السلام

شاعر : امیر عباسی نوع شعر : سرود وزن شعر : قالب شعر : غیرکلاسیک (سرود،زمزمه،نوحه)

 پخش سبک   

صلوات خدا به تو که بضعۀ پیغـمـبری           صلوات خدا به تو که آیه ای از کوثری

صلوات خدا به تو که چون گلی معطّری           صلوات خدا به تو که جلوه ای از داوری


اللهّم صلّ علی؛ علی ابن موسی الرّضا (۴)

**************************

خدا از من رضا شود گر قلب تو رضا شود           از فیض تو هر شوره زار گلشنی با صفا شود

بیماریِ جان و دلم در حَرَمت صفا شود           گواهیِ نوکری ام با دست تو امضا شود

اللهّم صلّ علی؛ علی ابن موسی الرّضا (۴)

**************************

منم منم آنکه کند هر لحظه هر جا یاد تو           خوانم خوانم إذن دخول دمِ بابُ الجوادِ تو

بستم آقا دخیلِ جان بر پنجـره فـولاد تو           کبوترم کبوترم در صحـنِ گوهرشادِ تو

اللهّم صلّ علی؛ علی ابن موسی الرّضا (۴)

**************************

من سائلی در مانده ام صدقه بر گدا بده           مُرده ام از فرط گنه بر روحِ من بقا بده

شک و سوز و حالِ دعا بر منِ بی نوا بده           جان مرا از من بگیر به من یک کربلا بده

اللهّم صلّ علی؛ علی ابن موسی الرّضا (۴)

: امتیاز

سرود ولادت امام رضا علیه السلام

شاعر : امیر عباسی نوع شعر : سرود وزن شعر : قالب شعر : غیرکلاسیک (سرود،زمزمه،نوحه)

 پخش سبک   

دامـان نجـمه؛ گـشته گـلباران                آمد به دنیـا؛حـضرت سلطـان

چو اهل عرش اعـلا ** بگـو به دخت طاها ** چشمت روشن یا زهـرا


صل علی محمد؛ امام رضا خوش آمد؛ صل علی محمد؛ امام رضا خوش آمد

*********************************************

بـضـعـۀ احـمد؛حجّـت سـرمـد               ثامنُ الحـجـج؛ آمـد خـوش آمد

هـشتـمـیـن نــورِ خــدا ** آمـد آمـد به دنـیـا ** چـشمت روشن یا زهـرا

صل علی محمد؛ امام رضا خوش آمد؛ صل علی محمد؛ امام رضا خوش آمد

*********************************************

گـردیـده نــازل؛ آیـات کــوثـر                بر صحـیفـۀ؛ موسی بن جـعـفر

گوید مبـارک بادا ** هـر لاله ای به صحرا ** چشمت روشن یا زهـرا

صل علی محمد؛ امام رضا خوش آمد؛ صل علی محمد؛ امام رضا خوش آمد

*********************************************

موسی بن جعفر؛بر ما نظر کن                شام غـربتِ؛ ما را سحـر کـن

مــا گـرچه پُـر خــطـائـیـم** دلــدادۀ شــمـایـیـم ** مـحـبـیـن رضــائـیـم

صل علی محمد؛ امام رضا خوش آمد؛ صل علی محمد؛ امام رضا خوش آمد

*********************************************

یـا سـیــدنــا؛ وَ یــا مـــولانــا                بـه حـقّ جـواد؛ اُنــظُـر الـیـنـا

ای حجّـت خــدایـی** خــورشـیـد هـل اتـایـی** مـا را کـن کـربـلایـی

آوای چـشم گـریـان؛ جـانم حسین حسین جـان؛ جـانم حسین حسین جـان

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر به دلیل عدم رعایت قافیه اصلح و تغییر داده شد

هـشتـمـیـن حجت حـق ** آمـد آمـد به دنـیـا ** چـشمت روشن یا زهـرا

گـوید بادا مبارک ** هـر لاله ای به صحرا ** چشمت روشن یا زهـرا

سرود ولادت امام رضا علیه السلام

شاعر : امیر عباسی نوع شعر : سرود وزن شعر : قالب شعر : غیرکلاسیک (سرود،زمزمه،نوحه)

 پخش سبک   

آمــده دنــیـا؛حـجـت یــزدان            ضامن آهو؛حضرت سلطان

جشـن مـیـلاد گــل پـیـغـمـبـر اسـت            چشم عاشقان ز خوشحالی تر است


ذکر لب ارض و سمـا            خوش آمدی امام رضا

آیــه هـای مـحـکــمـه خـوش آمـدی            ای امـام مــا هــمـه خــوش آمــدی

نـور دیــدگـان مـوسـی بـن جـعـفـر            ای عـزیـز فــاطـمـه خـوش آمــدی

سیدی سیدی اباالحـسن؛ سیدی سیدی اباالحـسن؛ سیدی سیدی اباالحـسن

ثامنُ الائمه یا امام رضا؛ ثامنُ الائمه یا امام رضا؛ ثامنُ الائمه یا امام رضا

********************************************

دامن نجـمه؛ گـشته گـلباران            آمــده روحِ؛ پــیـکــر قــرآن

ای ســــلامِ انــبــیــاء بــر روی تو            عـالــمـی بُــوَد فــقــیــر کــوی تــو

ای کعـبـۀ مهـر و وفـا            عــالــمِ آلِ مـصـطـفـی

حـور و هم مَلَک چو انسان مدیونِ            جــود و لـطـف بـی کـرانـه ات آقـا

مـی زنـــد پـــر دلِ دلـــدادگـــانــت            بـــر روی نــقــاره خــانــه ات آقــا

سیدی سیدی اباالحـسن؛ سیدی سیدی اباالحـسن؛ سیدی سیدی اباالحـسن

ثامنُ الائمه یا امام رضا؛ ثامنُ الائمه یا امام رضا؛ ثامنُ الائمه یا امام رضا

********************************************

دست من خالی؛ لطف تو بی حد            کوی حاجاتِ؛ عاشقان مشهد

مـن اگـر چـه رو سـیــاهــم و بــدم            ســائـل گــوشــه نـشـیـن مــشــهــدم

بــده تــو در راهِ خــدا            سـیـدی یـا امـام رضـا

فـیـض رحـمـت دمـادم می خـواهیم            بـر گـل دو دیـده شـبـنـم می خواهیم

بــوی عــطــر کــربـلایــی هـا آیــد            ما ز توـ رزق مـحـرّم می خـواهـیم

سیدی سیدی اباالحـسن؛ سیدی سیدی اباالحـسن؛ سیدی سیدی اباالحـسن

ثامنُ الائمه یا امام رضا؛ ثامنُ الائمه یا امام رضا؛ ثامنُ الائمه یا امام رضا

: امتیاز

سرود ولادت امام رضا علیه السلام

شاعر : امیر عباسی نوع شعر : سرود وزن شعر : قالب شعر : غیرکلاسیک (سرود،زمزمه،نوحه)

 پخش سبک   

مقدم شـاه دین، نـور حقّ الیقـیـن، حجت هشتمین؛ تهنیت باد

ای عشق تو رُکنِ ایمانم            یا مـولانـا یا رضا جـانم


یا مـولانـا یا رضـا جـانـم؛ یا مـولانـا یـا رضـا جـانـم (۲)

************************************

مقدم تو شَهـا، ماه ذلـقعـده را، داده نـور و صفـا، یـابن زهرا

بر محبین مدح تو خوانم            یا مـولانـا یا رضا جـانم

یا مـولانـا یا رضـا جـانـم؛ یا مـولانـا یـا رضـا جـانـم (۲)

************************************

غرق شور و سُرور، کُلّ دلها بُوَد، دست زهرا بُوَد، عیدی ما

من سـائـل لطف سلطانـم            یا مـولانـا یا رضا جـانم

یا مـولانـا یا رضـا جـانـم؛ یا مـولانـا یـا رضـا جـانـم (۲)

************************************

دل به عشقت اسیر، رأفتت بی نظیر، دست ما را بگیر، یابن زهرا

آمـدم بـا چـشـم گـریـانـم            یا مـولانـا یا رضا جـانم

یا مـولانـا یا رضـا جـانـم؛ یا مـولانـا یـا رضـا جـانـم (۲)

: امتیاز